کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : محسسن عرب خالقی     نوع شعر : مدح     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : مربع ترکیب    

به کسی کار ندارم که بـهشتم لیلی ست           بت بتخـانه و رهبان کـنـشتم لیلی ست

خاک من خاک جنون است وسرشتم لیلی ست           هرچه درمکتب استاد نوشتم لیلی ست


جـز به این حرف ندارد قـلـم من میلی

دفــترم پـر شده از لــیـلی لــیـلی لیـلی

می نویـسم لیـلی تا که بخـوانـیم حـسین          تا جنون را به نهایت بـرسـانیم حسین

آن که بی او نفـسی هم نتـوانیم؛ حـسین          وقت یک ذکر همه هم ضربانیم: حسین

او همان است که هر وقت از او می خوانم

از دل عـرش خـدا فـاطمه گوید جـانـم

گر چه در عشق فقط لاف زدن را بلدیم           گرچه چندی ست که بی روح تر ازهرجسدیم

گر چه درخوب ترین حالت مان نیز بدیم           جـز در خــانه ی اربـاب دری را نـزدیـم

از ازل حلقه به گوش دراین خانه شدیم

سجـدۀ شـکـر برآریم که دیـوانـه شـدیم

از همان روز که "حُسنش ز تجلّی دم زد"           از همان دم که دمش طعنه به جام جم زد

از همان لحظه که مهرش به دلم پرچم زد           "عشق پیدا شد و آتش به همه عــالـم زد"

گفت من عشقم و مجنون حسین بن علی

در رگم نیست به جز خون حسین بن علی

آســمـان بــا تـپـش مـــاه تــمـاشـا دارد           قـطـره دریا که شود جـلوۀ زیـبا دارد

خاک یک دشت فـقـط تربت اعلا دارد          عشق با نام حسین است که معنی دارد

تا خدا هست وجهان هست و زمان هست و زمین

نمک سـفـرۀ ایجـاد حسـین است همین

لبم از هر چه به جز نام امامم خاموش          آتش عشق نشد یک دم از این دم خاموش

گرچه یک لحظه نبود است به عالم خاموش          از قدومش شده یک روز جهنم خاموش

در امالی خودش شیخ صدوق آورده است

روز میلاد حسین آتش دوزخ سـرد است

شب شوراست که شیرین وغزل خوان شده ام           خیس از بارش احسان فـراوان شده ام

جان رها کرده و دل بستۀ جانان شده ام           مست جام رجب و تشنـۀ شعـبان شده ام

که شب سوم این مـاه حـبیب آمده است

باز از بـاغ خـدا نـفحۀ سیب آمده است

او همان است که احسان قدیمش خوانند          صاحب جـام بلایای عـظیمش خوانند

در مــدینه هـمه قـرآن کریـمش خوانند          پنجمین دشمن شیطان رجیمش خوانند

از ازل تـا به ابـد خــلـق خـدا می دانند

"ما همه بنـده و این قـوم خــداونـدانند"

در پـنـاهـش هـمه هـستـند مهیمن ها هم          متـوسل به نگـاهش شده ضامن ها هم

نـه فـقــط عـالم ربـانـی، کـاهـن ها هـم          وقت آن است که گـویـند مـوذن ها هم

وقت شـرعی اذان بر سر گـلـدسته ماه

اشـهـــد انّ حـسـیـن بـن عــلـی ثـارالله

غـم عـشق است که آتش زده بر بنیادم          تـا که در راه محبـت بــدهـد بر بـادم

من ملک بودم و فردوس...نه آمد یادم          که من از روز ازل اهـل حسین آبادم

منـم آن رود که جـز جانب دریـا نروم

بر دری غــیـر در خــانـۀ مـولا نـروم

ما که برساحت این عشق ارادت داریم         ما که انگیزۀ برگشت به فطرت داریم

یک نفس تا به خــدا بُعد مسـافت داریم         باز هم در سرمان شور زیارت داریم

هر که دارد سـر هـمـراهی ما بسم الله

هر که دارد هـوس کرب و بلا بسم الله

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : هادی جانفدا نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : مثنوی

تو را آن گونه می نامند مــولای تـلاطم ها           و نـامــت غـــرش آبـی آوای تـــلاطــم هـا

تو را اینگونه میفهمند مجذوبان كه اربــابی           ونامت مونس هموارهٔ شب های بی خوابی


تو را این گونه می سنجند با شأن خداوندی           خدا ذات تو را با ذات عصمت داده پیوندی

تو را پیغمبر بی سرترین پیــغــام می دانـند           تو را بنیانـگــذار اصــلی اسـلام می داننـد

و تو تكثیر حق در جان هفتاد و دو پـیـغمبر           كه پیغام تو را بردند از لاهوت آن ســوتر

تو میلادت شروع جنبش خونین آزادی ست           تومیلادت برای عاشقان غم،عارفان شادی ست

نمی فهـمـیـم یعنی چه؟ تـلاطـم از دل دریـا           نمی دانیــم یعـنی چـه؟ تـولد از دل زهـرا

تو را بر محملی از دل از آن بالا فرستادند           تمام آسمـان و اهـل آن بر پــایت افــتـادنـد

زمین سر تا سرش چشم است وقتی جلوت اللهی           قدم بگذار ای ـجان جهان هرجا كه میخواهی

تورا كه مصطفی همواره ازجبریل میپرسید          علی در قاب چشم فاطمه هرشب تو را می دید

: امتیاز